یه شیطون پرسته رفته بوده توی یه جنگل،
یه دفعه یه آدم خوار می افته با چند تا آدم خوار دیگه، دنبال این یارو شیطون پرسته...!
بعدش این شیطون پرسته میگه: ای شیطان! کمکم کن! بد بخت شدم!
یهو بهش الهام می شه: نترس بنده ی من! هنوز بد بخت نشدی! یه سنگ بردار و بزن توی سرِ رئیس این آدم خوارها!
بعد این شیطون پرسته هم تا این الهام بهش میشه، سریع یه سنگ بر می داره و محکم پرت می کنه توی سر رئیس این آدم خوار ها!
بعدش این آدم خوارها عصبانی می شن و خیلی بدجور می افتن دنبالش! و دیگه این وضعیت بدتر میشه!
بعدش ندا میاد از طرف شیطون که میگه: بنده ی من، حالا بد بخت شدی!!!